سکانس ماندگار

ببینید | مردان میدان

سکانس ماندگار

ببینید | واقعا زنده‌ باد

این روزها را نبینید که جریان شبه‌ روشنفکری و فیلم‌های سطحی، در کشاکشی فرسایشی و منفعت‌طلبانه، مثل خوره سینمای ایران را می‌خورند، یکی با بی‌اعتنایی و دهن‌کجی تام و تمام به مخاطب و دومی هم با جلب نظر او به هر قیمت و با هر ترفندی.
کد خبر: ۱۳۷۴۹۶۴
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر
تعداد بازدید : 91

این رشته سر دراز دارد و در سال‌های پیش از انقلاب هم هر دو گونه این فیلم‌ها به شیوه‌ای می‌تاختند و به‌شکل فریبنده‌ای پول و اعتبار به جیب و جان می‌زدند. در میانه هیاهوی گیشه فیلم‌فارسی‌ها و نگاه متفرعنانه و تافته جدابافته برخی فیلم‌ها، کارگردان‌های روشنفکری هم بودند که راهشان از هر دو خوان گسترده سوا بود و به فکر آگاهی جامعه و تهیه خوراک مناسب فرهنگی برای مخاطبان بودند.

برخی از آنها که دغدغه سینمای بهتر را داشتند، بهار سال 54 در دفتر فصلنامه فرهنگ و زندگی گردهم آمدند و میزگردی برگزار کردند. متن کامل صحبت‌های این نشست را می‌توانید در کتاب «روزگار فرخ» (گفت‌و‌گوی سعید نوری با فرخ غفاری) محصول انتشارات روزبهان بخوانید، اما اینجا مرور بخشی از صحبت‌های یکی از کارگردانان فرهیخته و اندیشمند آن روزگار و بعدهای سینمای مستند و داستانی ایران، خسرو سینایی خالی از لطف نیست؛ سخنانی که حتی امروز هم مصداق دارد و عجیب اینکه هنوز هم مدیران فرهنگی و سینمایی نتوانسته‌اند کاری برای برون‌رفت از آن انجام دهند: «واقعا چطور می‌شود که این روشنفکرمآبی و این شکل روشنفکری به‌وجود می‌آید و فیلم‌هایی تحویل مردم می‌دهد که مردم را از هرچه فیلم خوب است بیزار می‌کند و ممکن است آنها را از سینما فراری بدهد. در عوض، کسانی که ممکن بود بتوانند رابطه‌ای را در جهت ایجاد یک سنت، و ایجاد یک روال صحیح در سینما ایجاد کنند، کم‌کم کنار مانده‌اند و کار نمی‌کنند یا اگر کار می‌کنند، هرچند سال یک بار است. اکثر کسانی که به‌صورت فعال در سینما می‌توانیم اسم ببریم اینجا هستند؛ کسانی که میان آخرین فعالیت‌هایشان فاصله افتاده، باز هم درباره بهبود سینما صحبت می‌کنند. در صورتی‌که، آنها که فیلم‌هایشان روی اکران است، الآن مشغول ساختن فیلم‌اند، بیشتر کار می‌کنند و کمتر صحبت می‌کنند. فکر نمی‌کنید بتوان راه حلی پیدا کرد، ما که نشسته‌ایم و صحبت می‌کنیم، چطور کار کنیم تا سینمای ایران بهتر شود، ما هم مثل آنها پشت میز نباشیم و به جای این پشت دوربین باشیم و لازم نباشد که هر چند سال یک بار بجنگیم تا یک فیلم را با چنگ و دندان به‌دست آوریم و با هزار خون دل به نتیجه برسانیم و وقتی به نتیجه رسید؛ یکی - دو سال با آن زنده باشیم و باز چند سال بجنگیم تا فیلم بعدی ساخته شود.»

سینایی اگرچه در عرصه مستند، کارهای مهم و ارزشمندی انجام داد و گنجینه‌هایی برجا گذاشت، اما در سینمای داستانی بنا به همین علل ذکرشده، زورش چندان به مناسبات تحمیلی سینمای ایران نرسید و تعداد آثار سینمایی‌اش به ده فیلم هم نرسید. با این حال نقد مناسبات قبیله‌ای در «عروس آتش» موفق‌ترین و مشهورترین فیلم داستانی اوست. در این میان نباید از نخستین فیلم سینمایی‌اش، «زنده‌باد...» (1358) هم گذشت که دقیقا در نقطه مقابل فیلم‌های فرصت‌طلبانه و شعاری سال‌های اولیه پیروزی انقلاب قرار می‌گیرد و کم و بیش توانست تصویر خوبی (البته شاید نه‌چندان جذاب) از مبارزه و انقلاب و تاثیرات مهم آن بر طیف‌های مختلف جامعه ارائه دهد. «زنده‌باد...» همچنین اولین فیلمی است که پس از پیروزی انقلاب توانست از یک جشنواره الف جهانی (کارلووی واری چک) جایزه بگیرد. حالا و بیش از چهار دهه از ساخت فیلم، تماشای مهدی هاشمی 33 ساله و جوان در نخستین بازی سینمایی‌اش و در نقش جوان انقلابی هم لطف خودش را دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها